(اتفاق امروز)...:]..سینم پوسته پوسته شده:/
صوفیا: *روی پشت بوم بیمارستان بودیم من از آزمایش دادن خیلی میترسیدم*.... پایین نمیاممم
جین: مگهههه..بچه ای..بیا پایین ببینم..تو که نمیدونی چه جور آزمایشیه..
صوفیا: ولی سوزن دارههههه
جین: الان میخوای خودتو بندازی پایین؟🫤
صوفیا: نه😐
جین : با یه حرکت گرفتمش و انداختمش رو شونه ام
( اتفاقات غیر از جین واقعیه.. فک کنید رفته بودم پشت بوم بیمارستان🥲🤣🤣🤣🤣)
صوفیا: ولممممم کنننن...نههههه( گریه)
جین:( نشوندم رو صندلی و و کمک کردم سوتئینش رو باز کنه*...دکتر با یه چاقو بدن صوفیا رو سطحی میبرید بدون خونریزی و خراش..پوکر به صوفیا نگاه میکردم*.. بعد اینکه دکتر رفت)... تو با این سنت خجالت نمیکشی؟... کل بیمارستان رو به هم ریختی..آخر سر...( رپ جین تقدیم میکند)
صوفیا: ببخشید😁
جین: کوفت و ببخشید
صوفیا: جایزم؟
جین:🫤... باشه
صوفیا: دوست دارم جینی
جین: منم همینطور عجیب الخلقه ام
جین: مگهههه..بچه ای..بیا پایین ببینم..تو که نمیدونی چه جور آزمایشیه..
صوفیا: ولی سوزن دارههههه
جین: الان میخوای خودتو بندازی پایین؟🫤
صوفیا: نه😐
جین : با یه حرکت گرفتمش و انداختمش رو شونه ام
( اتفاقات غیر از جین واقعیه.. فک کنید رفته بودم پشت بوم بیمارستان🥲🤣🤣🤣🤣)
صوفیا: ولممممم کنننن...نههههه( گریه)
جین:( نشوندم رو صندلی و و کمک کردم سوتئینش رو باز کنه*...دکتر با یه چاقو بدن صوفیا رو سطحی میبرید بدون خونریزی و خراش..پوکر به صوفیا نگاه میکردم*.. بعد اینکه دکتر رفت)... تو با این سنت خجالت نمیکشی؟... کل بیمارستان رو به هم ریختی..آخر سر...( رپ جین تقدیم میکند)
صوفیا: ببخشید😁
جین: کوفت و ببخشید
صوفیا: جایزم؟
جین:🫤... باشه
صوفیا: دوست دارم جینی
جین: منم همینطور عجیب الخلقه ام
۱۰.۰k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.